در حالات حضرت آیة اللّه مرحوم علاّمه حاج شیخ مهدى مازندرانى (قدّس سرّه الشّریف) آمده است: آن عالم بزرگوار گاهى که در خودشان احساس غفلت مى نمودند همراه با پسر و خادمش به خارج از محیط شهر و در بیابان مى رفته است.
مرحوم مازندرانى به این دو نفر مى گفته است: آیا اجراء دستور من لازم است یا خیر؟ آنها جواب مى دادند: بلى، البته که لازم است.
آنگاه آن مرحوم مى گفت: من مقدارى هیزم جمع آورى مى کنم. شما هم نیز مقدارى هیزم جمع کنید. آنگاه علاّمه مازندارنى هیزمها را آتش زد. در همان وقت که شعله هاى آتش هیزم برافروخته اى مى شد دستورى داد: مرا به سوى آتش ببرید. پسر و خادم،
مرحوم مازندارنى را کشان کشان به نزدیکى آتش مى بردند.
معظم له به آن دو مى فرمود: در این حال به من بگویید:
اى پیرمرد گناهکار! خیال کن روز قیامت برپاشده است وعجیب تر از همه آنکه آن عالم ربّانى دستور مى داد: با زدن واهانت من را به سوى آتش ببرید بلکه سوزش آتش مرا بیدار کند!!!
«إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا»1
آرى جهنم همیشه کمینگاهى بوده...
برای نجومی بگیران ونجومی دهندگان وکسانی که به ارزش های انقلاب وامام و رهبری پشت کرده اند وبا سازش با دشمنان میخواهند خود را نگه دارند .
شاید چشم هایشان با آتش باز شود.
.....................................................
قطره ای از دریا
1)21 نباء