۲۵
اسفند ۹۵

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا1)
و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
پیوند باغیر خدا:و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
امام صادق(علیه السلام):
{انَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ: وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی وَمَجْدِی وَارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لاََقْطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّل
مِنَ النَّاس غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَلاََکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَلاَُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَلاَُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی.
أَیُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَالشَّدَائِدُ بِیَدِی؟ وَیَرْجُو غَیْرِی وَیَقْرَعُ بِالْفِکْرِ بَابَ غَیْرِی؟ وَبِیَدِی مَفَاتِیحُ
الاَْبْوَابِ وَهِیَ مُغْلَقَةٌ وَبَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی...}2
خداوند تبارک و تعالى مىفرماید: به عزت، جلال، بزرگوارى و رفعت و سیطرهام بر عرشم سوگند که آرزو و امید هر کس را که به غیر من امید بست، قطع [و بدل] به ناامیدى مىگردانم و در نزد مردم لباس خوارى و ذلت بر او مىپوشانم و او را از تقرب به خویش مىرانم و از فضل خود دور مىکنم. چهسان او در سختىها و گرفتارىها به غیر من امیدوار و آرزومند است، در حالى که سختىها و گرفتارىها در دست و اختیار من است و با فکر و اندیشه
{انَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ: وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی وَمَجْدِی وَارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لاََقْطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّل
مِنَ النَّاس غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَلاََکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَلاَُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَلاَُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی.
أَیُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَالشَّدَائِدُ بِیَدِی؟ وَیَرْجُو غَیْرِی وَیَقْرَعُ بِالْفِکْرِ بَابَ غَیْرِی؟ وَبِیَدِی مَفَاتِیحُ
الاَْبْوَابِ وَهِیَ مُغْلَقَةٌ وَبَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی...}2
خداوند تبارک و تعالى مىفرماید: به عزت، جلال، بزرگوارى و رفعت و سیطرهام بر عرشم سوگند که آرزو و امید هر کس را که به غیر من امید بست، قطع [و بدل] به ناامیدى مىگردانم و در نزد مردم لباس خوارى و ذلت بر او مىپوشانم و او را از تقرب به خویش مىرانم و از فضل خود دور مىکنم. چهسان او در سختىها و گرفتارىها به غیر من امیدوار و آرزومند است، در حالى که سختىها و گرفتارىها در دست و اختیار من است و با فکر و اندیشه
خود درِ خانه جز مرا مىکوبد با این که کلیدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانه من به روى کسى که مرا بخواند باز است.
هر درختی را به هر درختی پیوند نمی زنند، بزنند هم نمی گیرد.
کدام باغبان درخت گیلاس را به درخت نخل پیوند زده است!؟
جان من! درختانی به یک دیگر پیوند می خورند که برگ ها و میوه ه شان با هم دیگر شباهتی داشته باشد و پیامبر که درود خدا بر او باد فرمود:
انا الشجره
من درختم
و درست مثل یک درخت با او رفتار می شد، کودکان درخت را سنگ می زنند و کودک صفتان نیز پیامبر(ص) را!
درخت را که سنگ می زنند میوه می دهد، هم چنان که حافظ می گفت:
کم مباش از درخت سایه افکن
هر که سنگت زند ثمر بخشش
و پیامبر هم وقتی مورد بی مهری قرار می گرفت دست به دعا می شد و برای ایشان آمرزش تمنا می کرد. آری، پیامبر درخت بود و هر کجا که درخت باشد آب است و هر کجا که آب باشد آبادانی است.
و منظورم از آب همان آب حیات یا آب طرب ناک، یعنی خداست که حافظ می گفت:
خیز و در کاسه ی زر آب طرب ناک انداز
پیش تر زان که شود کاسه ی سر خاک انداز
حافظ، کاسه ی سر را کاسه ی زر طلایی می داند و می گوید: در کاسه ی طلایی ته سیگار و زباله نمی ریزند بلکه آب طرب ناک که خداوند است جای می دهند. بگذریم، پیامبر درخت بود و ما نیز هم.
و ما وقتی به آن وجود نازنین پیوند می خوریم که شباهت هایی در میان باشد.
....................................................
1.آل عمران (3)، 103
2.اصول کافى، ج 2، باب 218، ص 66، ح7
کتاب سلوک باران
۹۵/۱۲/۲۵